پای درس عرفه
دیروز که داشتم کتاب «دعا از منظر مقام معظم رهبری» را ورق می زدم، نکات جالب و جدیدی به چشمم میخورد و هر کدام را که احساس می کردم حتما این قسمت زیباترین بخش بیانات است را با شماره صفحه واشاره کوتاهی یادداشت می کردم. بعد چند صفحه جلوتر می رفتم و به جمله ای برمی خوردم که به نظرم می رسید از قبلی هم نغض تر است. البته بعضی بیانات در چند جای کتاب و ذیل چند دسته بندی مختلف ذکر شده بود؛ اما باز هم از حلاوت کتاب چیزی کم نمی کرد.
چند سالی است خیلی به موضوع «دعا» علاقمند شده ام. اگر قبلا دعا را فقط یک فعل انفرادی و ارتباط درونی با خدا می دیدم که بیشتر وقت ها با تصویری از مادربزرگ چادر به سری که مفاتیح سنگین ورق ورق شده ای را در دست دارد تداعی می شد؛ این روزها معنای دعا برایم بسیار وسیع تر از تکرار زبانی یک ذکر و احیانا توجه به معانی زیرنویس آن است. حتی در همان بُعد فردی، دعا غیر از عرض حاجت به درگاه خدا، اثرات روانشناختی بسیاری دارد. اینکه به یک جایی، یک موجود بی نهایتی امید بسته ایم و با او حرف می زنیم آدم را سرپا نگه می دارد. آدمی به امید زنده است و با تکلم، دانسته هایش را مرور می کند. حالا اگر این تکلم، تکرار مو به موی سخنان ائمه ای باشد که داناتر از ما هستند، می شود مثل تلقینی که داریم لغت به لغت تکرار می کنیم. انگار دو زانو پای کلاس درسی نشسته باشیم و چشم به لب های استاد دوخته باشیم. وقتی امام از خدا طلب استغفار می کند، یادمان می افتد این مای رو سیاهیم که باید توبه و انابه کنیم؛ وقتی به بزرگی و صفات مطلقه پروردگار اعتراف می کند، تازه چراغ های تاریکخانه درونمان روشن می شود که داریم با چنین خدایی حرف می زنیم. هر دعای مآثور از ائمه کلاس درسی است که تا همیشه برقرار است؛ تعطیلی بردار هم نیست. درس بودن دعا نکته ای است که رهبر بارها در بیانات خود به آن اشاره داشته اند و در آن کتاب به زبان های مختلف بیان شده.
دعا آدم را زنده می کند، همانطور که کلاس و درس، نشاط روحی می بخشند. همیشه نگران آینده ی پیر چروکیده ای هستم که اگر ناتوان و زمینگیر شدم و نتوانسته بودم تا آن روز آنقدر با ادعیه مأنوس شوم که بدون همنشینی با آنها روزم شب نشود؛ اگر به ایام کهنسالی برسم و با این دعاهای زیبا و دلنشین رفیق نشده باشم؛ دیگر چه دلیلی برای زنده ماندنم وجود خواهد داشت؟ به چه امید می شود ثانیه ها را گذراند؟
امروز کلاس درس بزرگی زیر آسمان خدا برقرار است؛ عرفه ی دیگری است که می خواهم لابلای خطوط دعا، خودم را از نو بشناسم. چند واحد را با سرافکندگی افتاده ام و چند واحد را پیروزمندانه پشت سر گذاشته ام؟ چقدر استاد این کلاس را می شناسم؟ اصلا باید ببینم به کلاس درس امروز راهم می دهند یا نه…